و اما امروز اولین تئاتر زندگیم رفتم
مامانم منو برد تئاتر عروسکی خیلی خوش گذشت .من فقط ١٥ دقیقه ذوق کردم و رقصیدم بقیه داستان داشتم آرشیدا که صندلی پشتم بود رو نگاه میکردم خاله رومینا هم هی به من تذکر میداد. ههههههه البته بابای آشیدا بود یکم حساب بردم. فقط حیف که عکس ندارم . بابایی زودی اومد دنبالمون آخه دیگه داشتم شیطونی میکردم و میگفتم منو بزار زمین میخوام برمممممممممممممم ...